دیگر حالم از آن نوار سرخ بهم می خورد. قطرات خون تقریبا تمام آن
نوارهای سفید و سبز را که آن قدر به آن افتخار می کردیم پوشانده است
در غیاب آن خورشید و شیر پر ابهت طلایی رنگ ، انگار خرچنگ سیاه وسط
پارچه در این سال های طولانی جای جای این نوارها را جویده است و از آن
پرچم زیبای کهن ، کهنۀ رنگ و رو رفته و سوراخ سوراخی بیشتر باقی نمانده
است. دیگر وقتش رسیده که درفش دیگری را بلند کنیم که شاید همان پیش بند
چرمی کاوۀ آهنگر یاشد.