های عروسک گردان خیمه شب بازی ،خدا رو شکر که این بار دیگه
فریب عوض کردن عروسک هات رو نخوردیم ، به سال نمی کشه که :
یه بار جستی ملخک، دوبار جستی ملخک، این بار تو مشت مایی ملخک
=آی پیری تو "حیات" ما چیکار می کنی؟
= مریضم ، عاجزم ، کمک کنید
= حقه بازی بسه. یه عمر خون ما رو تو
شیشه کردی دیگه وقتشه گورت رو
از حیات و "حیاط" ما گم کنی.
پایان دیوان
واپسین نفس های دیو سپید است
دیگر توان تنوره کشیدن ندارد
پس از آن همه باد و بروت
یکسره به جادو و افسون روی آورده
تا دوباره مردمان را بفریبد
و بند و زنجیر را بر دست و پای ایشان استوار نماید
هوشیار باشید که سپیده سر زده است
و دیو بچه نومید
سیزده تیرماه 1403
= این منم طاووس علیین شده.
= پس چرا سر و صورتت سیاه و سپیده
، پرای رنگی هم که نداری؟؟؟؟
= تو کوری نمی بینی.
= عجب !!!!! یعنی ما همه کوریم؟