:آفرین .می بینم تمام این چهل واحد رو با نمرات عالی پاس کردی .
: متشکرم پدر ، امیدوارم رضایت کامل شما رو جلب کرده باشم
:بله پسرم ، حالا مطمئنم تمام تلاش ها و زحماتی که در این همه
سال های دراز کشیدم
با وجود تو کاملا به ثمر رسیده و از این بهتر نمی شد خدا و خلق
خدا را مچل کرد .
: ولی پدر ، هنوز با همۀ ترفندها نتونستیم نقشه ها مون رو تو
سرزمینای اطراف هم کامل پیاده کنیم.
: نگران نباش و فراموش نکن هدف اصلی ما نابود کردن این
سرزمین بود که در این زمینه خیلی موفق بودیم . دست اندازی
به مناطق اطراف هم جزیی ازهمین نقشه بود.
این بود متن گفتگوی بین شیطان و پسر خوانده اش .
این یک سوراخ است
این یک مار است
مار موجود خوش خط و خالی است
ولی مار موجود خطرناکی است
مار در سوراخ پنهان می شود
هر کس انگشت در این سوراخ کند گزیده می شود
پدرم می گفت آدم عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود
من تا کنون انگشت خود را یازده بار در این سوراخ کرده ام
و هر یازده بار گزیده شده ام
پس نتیجه می گیرم که من اصلا آدم عاقلی نیستم
غریبه : این چتر های سیاه سوراخ سوراخ چیه
روی سرتون گرفته اید
جمعیت: والله به ما گفتن این ها چتر امنیت ما از
بلاهای ارضی و سماوی است
غریبه : ولی بیشتر به چتر فلاکت شبیه است .
جمعیت : چتر فلاکت چیه؟
غریبه : به حال و روزتان فکر کنید می فهمید .
جمعیت : حالا چه کار کنیم ؟
یک نفر از وسط جمعیت : میریم سراغ آنکه
اینها رو به ما انداخته .
دشنه ای در پشتمان
و بروتوس این روزگار
وقیحانه
به ما می خندد .
مارک آنتونی کجاست ؟
توصیف اقشار مختلف مردم ما:
عده ای سگ دو می زنند
عده ای خر حمالی می کنند
عده ای گنجشک روزی هستند
عده ای سرشان را مثل کبک
کرده اند زیر برف
عده ای مثل بز اخفش بدون درک ،
سرشان را به علامت تایید می جنبانند
عده ای مثل گاو سرشان را کرده اند
توی آخور و به دیگران کاری ندارند
عده ای هم مثل خرس می خورند
و می خوابند و ...
بقیه راشما بگویید .....