-
نامه ای به جناب نمرودنیا
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1398 12:55
نامه ای به جناب نمرودنیا شما نه تنها بیش از سی سال است لای کتاب خدا را باز نکرده اید بلکه جای شگفتی است توجهی به سرنوشت جد بزرگ خود اعلیحضرت نمرود ندارید که چگونه پشه ای ناچیز ، ایشان را با همۀ تبختر و تفرعن ،با ورود به سوراخ بینی مبارک ، هلاک کرد. عجیب است که اولین منزل این ویروس تازه وارد تاجدار در بدن انسان حفرات...
-
بالاخره خدا خودش
چهارشنبه 7 اسفندماه سال 1398 01:50
ما که زورمون نرسید بالاخره انگار خدا خودش دست بکار شده !!!!
-
چرا رنگ و روت پریده
شنبه 3 اسفندماه سال 1398 18:25
یادته هرچی می گفتم این قدر فساد نکن بالاخره صبح میشه و باید جوابگو باشی چی می گفتی . میگفتی : شب دراز است و قلندر بیدار ، کو تا صبح . و حالا حالا ها وقت دارم که ادامه بدم . اصلا کی میگه صبحی در کاره و از ین حرفای صد تا یه غاز. حالا که افتاب داره بالا میاد ،چرا رنگ و روت پریده و به تته پته افتادی.
-
پولیتیک عزراییل
پنجشنبه 1 اسفندماه سال 1398 02:52
عجب پولیتیکی زده عزرائیل !!!!! به اونایی که جون به عزراییل نمی دادند تو پوشش کرونا از چین اومده زده به خال بگید کجا تو پایتخت کهنسالان قدرت طلب !!!!! اللهم منک الفرج
-
هشتاد ملیون دلار
شنبه 26 بهمنماه سال 1398 04:06
قاضی : با استفاده از خیار غبن من این معامله باطل اعلام می کنم . بروید همۀ شما آزادید. جمعیت یکصدا : هورا، هورا ، هورا یکی از آزاد شدگان درِ گوش وکیل می گوید : چطور قاضی را راضی کردید که این دفعه به نفع ما رای دهد؟ وکیل : همان نفری یک دلار که از شما گرفتم ، کار ساز شد. دیگر نتوانست از خیر هشتاد ملیون دلار بگذرد .
-
پایان ره بسیار نزدیک است
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1398 22:58
نهایة الطاغیة قد اقتربت اولی - چرا این دفعه پیامتو به عربی نوشتی . دومی - برای اینکه یه خرده عربی بلده می فهمه . اولی - کی ، چی می فهمه ؟ دومی - همون که داره شدیدا تلاش می کنه که غرق نشه . اولی – آها میبینم کشتیش سوراخ شده و تو گرداب افتاده . دومی – عجب رویی داره که تو این حال هم داره هارت و پورت می کنه. اولی – ولی...
-
جوجه را گربه پس نخواهد داد
شنبه 19 بهمنماه سال 1398 23:37
یادتونه قدیما تو کتابای دبستان این شعر پروین اعتصامی رو خونده بودیم : گفت با جوجه مرغکی هشیار که ز پهلوی من مرو به کنار گربه را بین که دم علم کرده گوشها تیز و پشت خم کرده چشم خود تا به هم زنی بردت تا کله چرخ دادهای خوردت جوجه گفتا که مادرم ترسوست به خیالش که گربه هم لولوست گربه حیوان خوش خط وخالیست فکر آزارجوجه هرگز...
-
پیدا کنید سومی را
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1398 23:53
اولی : کارش چیه که پولش از پارو بالا میره ؟ دومی: می گیره می کوبه اولی :نفهمیدم .چی رو می گیره ، چی رو می کوبه ، دومی : هرجا ابادی باشه به زور تصاحب میکنه ، خراب می کنه اولی : خوب درآمدش کجاست : دومی :میفروشه به اونایی که می سازن اولی: کیا میسازن؟ دومی : اونایی که میفروشن اولی: کیا میفروشن ؟ دومی : همونایی که میگیرن...
-
شتر
جمعه 4 بهمنماه سال 1398 16:31
حاکم : دستور بده چند تک تیر انداز اطراف قصر مستقر شوند تا هر شتری که احیانا نزدیک شد بزنند. داروغه : قربان ، شتر را بزنند؟ حاکم : بله چون ذلیل مرده ،حاکم قبلی را خواب دیدم که می خندید و می گفت بالاخره این شتر در خونۀ تو هم خوابید . داروغه : عجیبه .اتفاقا نگهبانان خبر آورده اند که یک قطار30 نفرۀ شتر از دیشب پشت دروازه...
-
بوی گند قدرت
دوشنبه 30 دیماه سال 1398 21:51
مجید : کجا بودی جواد خیلی وقته سر به ما نمی زنی جواد: گرفتارم والّا مجید : خدا بد نده ، چه گرفتاری جواد :نه. منظورم اینه که یه کار نون و آب دار ولی سنگین گیرم اومده مجید : خوب، به سلامتی ، کجا کار می کنی ؟ جواد : ( با کمی تردید و من و مون ) توی دربار کار می کنم مجید: توی دربار یا برای دربار ؟ جواد مگه فرقی هم میکنه؟...
-
تاکسی دربست
جمعه 27 دیماه سال 1398 01:05
مسافر – تاکسی تاکسی ، دربست آزادیراننده - اون طرفا راهو بستن .مسافر- از انقلاب نمیتونی بری تا نزدیکاش؟راننده – مثل این تو باغ نیستی، انقلاب هم نا امنهمسافر – پس چی کار کنمراننده – بیا از ستاری بریم طرف فرودگاه.مسافر- که چیراننده - از اونجا پیاده برو آزادیمسافر- برو بابا طرف فرودگاه که اصلا نمی رم.راننده - بیا از...
-
خروس لاری
دوشنبه 16 دیماه سال 1398 12:51
جلال :یه خروس لاری خیلی جَلد داشتی چی شد ؟جلیل: همسایه ها نامردا سربه نیستش کردن .جلال : چرا؟جلیل: میدونی که میرفت خونه های اطراف به مرغای همسایه ها سر میزد!!! برای منم تخم دوزرده میاورد. کسی هم جرأت نمی کرد بهش چپ نگا کنه . انگار از دستش عاصی شده بودن.جلال : خیلی حیف شد انگار .جلیل :آره والّا ناکسا سرش رو بریده بودن...
-
کبوترانی که دوباره به دام صیاد افتاده اند
دوشنبه 9 دیماه سال 1398 22:00
کلاغ : چرا گریه می کنی ؟طوقی : می بینی که دوباره اسیر تور یک صیاد بی رحم دیگری شده ایم و این دوستان کبوتر من هماهنگ نمی شوند تا تور را از جا بکنیم و به جای امنی پرواز کنیم و از موش زیرک کمک بگیریم.کلاغ : نگران نباش لشکر موش های زیرک و کلاغ های باهوش برای کمک در راهند.شما هم رو کبوترا بیشتر کار کن.
-
روزهای اینده
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1398 16:13
روزهای آیندهبسی سخت است برای ماو بی اندازه سخت برای شمادوران این سختی کوتاه و با سر بلندی برای ماو جاودان و ننگ بار برای شما برای ما آزمونی سخت بود این چند دهه که با شما سر کردیم"هر چند نگذاشتیم یک آب خوش از گلویتان پایین رود"و برای شما پایان همۀ رویاهای فزون خواهانهکه می دانیدچه زود گذشت برایتان و به کابوس...
-
پیاله
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1398 12:19
ساقی بیا یکبار هم با ما هم پیاله شو و جرعه ای بنوش از جام زهری که عمریست پیاپی از دست تو مینوشیم
-
ملالی نیست جز...
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1398 03:28
اما بعد. پدر ارجمند ، اگر از احوالات ما خواسته باشید ملالی نیست جز حضور ایشان فدایی شما – دخترتان ایران
-
جهنمی در عصر یخبندان
دوشنبه 28 مردادماه سال 1398 02:13
رفته بودم عیادت ایران خانم که در بستر مرگ آخرین روزهای زندگی خود را می گذراند از او خواستم حالی را که بر او پس از ازدواج دومش رفته است توصیف کند . خیلی کوتاه و گویا ناله کنان گفت : این چهل سال آخر زندگی " جهنمی بود در عصر یخبندان" و قبل از بیهوشی اضافه کرد : نور به قبر شوهر اولم ببارد که قدر او را ندانستم و...
-
بسه بسه فهمیدیم
جمعه 11 مردادماه سال 1398 23:39
خروسا هر وقت بخونن به یه بهانه ای بی وقت حساب میشه و سرشون به باد می ره. گوسفند ها هم در اعتراض به سلاخی خود حق بع بع ندارند و گرنه زجر کش می شند. سگای گله هم اگر با گرگا درگیر بشند شام خوراک کفتارا هستن . بسه بسه فهمیدیم ما هم باید خفقون بگیریم و گرنه .... مسلمان نشنود کافر نبیند.
-
یک پیام
شنبه 22 تیرماه سال 1398 16:48
شریرانی که پدر ان ما را کشته خانمان های ما را بر باد داده اند و اکنون آسوده در شهر می گردند بدانند که بهای آن را خواهند پرداخت چون در این جهان هیچ چیز رایگان نیست به جز رحمت و عدالت خداوند
-
جمع اوری دکورها
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1398 10:49
دکور برنامۀ 90 رو که جمع کردید دکور برنامۀ کلاه قرمزی رو هم که دارید جمع می کنید خدا رو شکر که دکور " شما " رو هم دارند جمع می کنند
-
آفرین
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1398 12:13
:آفرین .می بینم تمام این چهل واحد رو با نمرات عالی پاس کردی . : متشکرم پدر ، امیدوارم رضایت کامل شما رو جلب کرده باشم :بله پسرم ، حالا مطمئنم تمام تلاش ها و زحماتی که در این همه سال های دراز کشیدم با وجود تو کاملا به ثمر رسیده و از این بهتر نمی شد خدا و خلق خدا را مچل کرد . : ولی پدر ، هنوز با همۀ ترفندها نتونستیم...
-
انتخاب و تصمیم گیری نادرست
چهارشنبه 14 آذرماه سال 1397 18:17
این یک سوراخ است این یک مار است مار موجود خوش خط و خالی است ولی مار موجود خطرناکی است مار در سوراخ پنهان می شود هر کس انگشت در این سوراخ کند گزیده می شود پدرم می گفت آدم عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود من تا کنون انگشت خود را یازده بار در این سوراخ کرده ام و هر یازده بار گزیده شده ام پس نتیجه می گیرم که من اصلا...
-
چتر فلاکت
پنجشنبه 17 آبانماه سال 1397 18:40
غریبه : این چتر های سیاه سوراخ سوراخ چیه روی سرتون گرفته اید جمعیت: والله به ما گفتن این ها چتر امنیت ما از بلاهای ارضی و سماوی است غریبه : ولی بیشتر به چتر فلاکت شبیه است . جمعیت : چتر فلاکت چیه؟ غریبه : به حال و روزتان فکر کنید می فهمید . جمعیت : حالا چه کار کنیم ؟ یک نفر از وسط جمعیت : میریم سراغ آنکه اینها رو به...
-
بروتوس و مارک آنتونی
سهشنبه 8 آبانماه سال 1397 19:39
دشنه ای در پشتمان و بروتوس این روزگار وقیحانه به ما می خندد . مارک آنتونی کجاست ؟
-
اقشار مختلف حیوانات آدم نما
شنبه 21 مهرماه سال 1397 22:30
توصیف اقشار مختلف مردم ما: عده ای سگ دو می زنند عده ای خر حمالی می کنند عده ای گنجشک روزی هستند عده ای سرشان را مثل کبک کرده اند زیر برف عده ای مثل بز اخفش بدون درک ، سرشان را به علامت تایید می جنبانند عده ای مثل گاو سرشان را کرده اند توی آخور و به دیگران کاری ندارند عده ای هم مثل خرس می خورند و می خوابند و ... بقیه...
-
اف- اِی-تی- اف
پنجشنبه 19 مهرماه سال 1397 20:32
اولی : دستات چرا سیاهه مش جبار : از بس پول کثیف شمردم اولی : قراره دیگه از این خبرا نباشه ، برو دستات رو بشور
-
عامی و عالم
پنجشنبه 12 مهرماه سال 1397 13:39
معلم اکابر : پدر جان برو خونه استراحت کن دیگه لازم نیست بیای پیش من . مشدی: چرا ؟ من که هنوز چیزی یاد نگرفتم معلم اکابر : برای این که بعد از چهل سال نتونستی یه الفبای انسانیت رو یاد بگیری. مشدی : وقتی میگم این جوونای فکلی عامی هستن مردم باورشون نمی شه . معلم اکابر : باشه مشتی ما عامی و شما عالم . برید برای مردم شکل...
-
دوستاقبان
جمعه 6 مهرماه سال 1397 01:29
زندانی : تو دوستاقبان جدیدی ؟ دوستاقبان: آره زندانی: اون یکی چی شد ؟ دوستاقبان: اونم رفت پیش نفر قبلیش زندانی : میدونی من تو این چل سال زندونم سر چندتا دوستاقبان و خورده ام هنوز زنده ام . دوستاقبان: شنیده ام زندانی : نترسیدی تو رو هم زیر خاک کنم دوستاقبان : ایندفعه منو فرستادن کلکت رو بکنم. زندانی : من یه گنجی دارم که...
-
اندر احوالات مش جبار قدرتلو
چهارشنبه 4 مهرماه سال 1397 00:39
ایران خانم: چطوری مش قدرت این کبودیا چیه تو سر و صورتت؟ مش قدرت جبارلو: میبینی که لاتای محل باهام چیکار کردن. ایران خانم : هی بهت گفتم با گنده تر از خودت طرف نشو . مش جبار : آخه ما جلو اهل و عیال آبرو داریم . ایران خانم : چه آبرویی ؟ حالا نیای به تلافی ، دوباره این بیچاره ها رو بگیری زیر مشت و لگد .
-
مردک
یکشنبه 1 مهرماه سال 1397 02:50
ایران خانم : الهی درد بی درمون بگیری ، الهی ذلیل بشی ، الهی به تیر غیب گرفتار بشی ، الهی داغ بجه ها تو ببینی ملت : اووووه ،چته اینقدر تفرین می کنی مگه با شمر طرفی؟ ایران خانم : والله از شمر بدتره این مردک .