-چرا اومدید بیرون و سوختن شهروتون رو تماشا میکنید ؟
- آخه شهر افتاده دست یه مشت جک و جونور
خودمون آتیشش زدیم تا از شرشون راحت شیم .
به کجایت فشار آوردیم
که چنین شیهه می کشی از درد
به گمانت رسید ما خوابیم
غرّش ما کنون ببین ، نامرد
- داداش این زن بیچاره رو طلاق بده بره
هرچی داشت از چنگش درآوردی
کتکش هم که می زنی .
- نمیشه تا جون داره برای ما نون داره .
- اینجا چقدر بو میده
- آره بوی موندگی و سوختگی و بوی الرحمن
- امروز پنجره ها را باز کن تا شب هوا عوض بشه
25/11/89
- چرا این همه سر نیزه به این دیوار تکیه داده اند ؟
- نه ، دیوار به سر نیزه ها متکی است .
- چرا ؟
- چون دیوار کج است و دارد می ریزد .