ملک الموت : بارالها هرچه جستجو می کنم این "حضرات" رو پیدا نمی کنم
خطاب می رسد: مگر نمی دیدی شیطان نشسته بود و به تو می خندید
آنها رفته اند درمقعد او پنهان شده اند
اولی : راستی پروندۀ دزدی ها ی کلان و
قتل ها عام ها به کجا رسید ؟
دومی : مگر نمی بینی شهر آتش گرفته و
فعلا حواس مردم به نجات خودشونه
سومی : آتش نگرفته ، لامصبا آتش زدن
تا ماجراهای قبلی فراموش بشه
اولی : دیگه پرونده شون خیلی قطور شده،
به همه ش رسیدگی می شه. دیر و
زود داره سوخت و سوز نداره