ایران خانم به قلدر خان پیام داده که
درسته سرخی بسیاری از خون هایی
که ریختی از دستات پاک نمیشه ولی
ما حواسمون به مظلومیت خون هایی
ریختی و از روی دستات پاک کردی
هم هست.
قلدر خان یه دَبّۀ کهنۀ آلومینیومی داره
که هر موقع اوضاش خیط میشه یه چیز
تازه ای از توش درمیاره .
برا همینم هرچند وقت که قلدر خان
تو هچل میفته و مجبور میشه موضعش
رو عوض کنه اهالی کوچه میگن باز
دبه کرده.
من: عجله کن، تلفات ما داره خیلی بالا میره
او : عجله همیشه همین طوره خطرناکه
من: پس چه کنیم؟
او: دِقّش می دیم تا زودتر اجلش برسه