کلانتر شهر که میدونه قلدر خان تمام
سرمایه اش از جمله آبرو، شرف ، وجدان
، اخلاق ، مشروعیت و مقبولیت خودش
رو از دست داده و باید ورشکسته به
تقصیر اعلامش کرد ، با وجود درخواست
مردم ، هنوز هم حاضر نیست این
این موضوع رو رسما اعلام کنه .
چرا نمی دونم ؟
چند روز پیش یکی از دوستان قلدر خان که
از سفر چین و ماچین برگشته بود، پیغوم
محرمانه ای از قلدرهای آن حوالی برای
قلدرخان ما آورد. حالا قلدرخان بعد یک
عمر مردم آزاری ، داره می ره خونۀ تک
تک همسایه ها و با دادن کادوهای گران
قیمت از اونها حلال بودی میخواد.
معلوم نیست این بار میخواد چه کلکی
سوارکنه.
قلدر خان سر پیری هوس تاب بازی کرده
یکی نیست بهش پیری ! تو دیگه تاب این
بازی ها رو نداری. دیگه دورۀ این ملّق
بازیا گذشته. ولی خودمونیم ، همشهریات
امیدوارن این آخرین شاهکارت باشه.
الا لعنة الله..............................
قلدر خان که یه عمر کارش سرک
کشیدن دزدکی تو خونۀ همسایه های
دور و نزدیک بود. حالا که همه پیش
کلانتر شهر شاکی شدن، احساس خطر
کرده که میخوان از شهر بیرونش کنن
ایلچی فرستاده دارالحکومه با یه توبه
نامه شداد و غلاظ و شتیل درست و
حسابی که دوسیه رو ندید بگیرن.
نسل زد : آهای قلدر خان تو چرا از ما متنفری
قلدر خان : برای اینکه سرتق و سرخود و حرف گوش
نکن هستید و مزاحم آرامش ما می شوید
نسل زد: یعنی چی؟
قلدر خان : یعنی خواسته های ما رو طابق النعل
بالنعل اطاعت نمی کنید.
نسل زد: دیگه چی؟
قلدر خان : یعنی اوامر ما رو بدون اما و اگر اجرا نمی کنید.
نسل زد: دیگه فرمایشی ندارید
قلدر خان : نه برید خفه شید و گم شید و گرنه............
فریادهای تند و تیز و شعارگونه در کوچه و خیابان میپیچد