داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

کی شیشه رو شکست


 

جرینگ ... شیشۀ پنجرۀ مستآجر بالائی بود ، شکست .

علی آقاشون می گفت از بیرون سنگ پرت کردن .


.... خرده شیشه ها تو حیاط ولو بود !!!!!!!

زلزله


 

چند وقته تو ده ما زیاد زلزله میاد

پرس و جو کردم ، گفتند :

مال انفجارهای جاده سازی تو دهات اطرافه.

تمثیل زندگی


 

یه قلدری سرشو فرو می کرد توی یه لجنزار متعفن

و در لحظۀ خفگی ولش می کرد و دوباره ...

 

از خواب پرید ،

 

تمثیل ِ زندگیش بود . !!!!!

ساغر و ساقی


 

ساقی : کجائی ، شاهد خیلی وقته منتظره

ساغر: شراب دیر کرده بود ،الان رسید

شراب : خیابونا بگیر بگیر بود، به بدبختی رسیدم

شب نشینی در جهنم


 

معاویه ، تیمور ، هیتلر و استالین

 که برای هواخوری از آتش اومده بودند بیرون

با احترام  ،صحبت از تازه واردی می کردند

که بزودی به جمع آنها  می پیوندد .