پردۀ اول :
ایران خانم : چرا ساز بچه رو شکستی بی شرف!!!!!
شوهر نامرد : خفه شو ، آرامش منو بهم می زد .
ایران خانم : باش تا ببینیم .
پردۀ دوم :
نیمه شب صدای شکستن شیشه های پنجره ، مردک را
هراسان بیدار کرد .
و هر شب صدای شکستن شیشه های طبقات و
سرود جمعی ساکنین مجتمع .
- ایران خانم ، می بینم تو باغچه ات سبزی کاشتی .
- سرگرم می شم.
- می گفتی برات می خریدم ، بی درد سر .
- نه ننه ، سبزیای بیرون آلوده هستند .
- چرا تا خرخره رفتی توی این لجن بو گندو و بیرون نمی آی ؟
- نمی تونتم ، سنگینم !!!!!!!
- از چی ؟
- از بس خوردم .
- همین ؟
- نه ، تو دستام هم چندتا شمش طلاست .
- بهاره پاشو بریم هواخوری .
- نمیشه لات ها محل رو قرق کردن .
- بریم بیرونشون کنیم .
- نفر کم داریم، بقیه خوابند .
- خوب بریم بیدارشون کنیم .
- امسال سال چیه ؟
- میگن سال پیروزی
- پیروزی کی بر کی ؟
- بستگی به حقّانیت و اراده
و شجاعت و برنامه ریزی داره .