داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

نظر قلدر خان


اون قدیما پدر قلدر خان  وقتی اومد ساکن این کوچه

 بشه از تمام همسایه ها که همه با هم فامیل بودن و

غریبه رو راه نمی دادند به هزار دوز و کلک رضایت

 گرفت تا خونۀ موروثی یک متوفی رو که بچه هاش

 خارج بودن بخره. حالا که همسایه ها از دست پسرش

 قلدر، عاصی شدن  ، بیشترشون  میخوان رضایت نامه

رو باطل کنن .

دیروز یکی از پسرای نسبتا چیز فهم قلدر رفته پیشش

و گفته خوبه از همسایه ها نظر خواهی کنیم ببینیم

چند نفر میخوان ما از این کوچه بریم .قلدر خان

عصبانی شده و گفته غلط میکنی از این حرفا میزنی.

کی میگه من باید نظر همسایه ها رو گوش کنم.

 اصلا اینا شعور و صلاحیت نظر دادن رو ندارن

پسرش زیر لب گفته چطور زمان پدر بزرگ ، با وجود

این که بیشترشون بی سواد بودن، شعور داشتن نظر

بدن  حالا که همه درس خونده وخیلیاشون

 مدرک دانشگاهی دارند صلاحیت ندارن.!!!!!!!!!!

 

 

ایران خانم و قلدر خان

ایران خانم و قلدر خان

نمی دونم قلدر خان باز پشتش به کی گرم شده

بود که به در و همسایه اخطار داده بود که زناشون

 حق ندارن از خونه بیرون بیان . خودشو و الدر

خان و بلدر خان از اول صب یکی یه چماق

 دست گرفتن و کوچه رو قرق کردن. اما.........

اما وقتی ایران خانوم زن قلدر خان اومد توی

 کوچه و محکم خابوند بیخ گوش قلدر خان

 و زنا همه ریختن بیرون ،  سه تاشون

 دمبشون رو گذاشتن رو کولشون و غیب

 شدن.

 

اُلدُر خان و بُلدُر خان برادران قلدر خان

قلدر خان دو تا برادر ناتنی داره به اسم

اُلدُر خان و بُلدُر خان که هر وقت و هرکجا

 کم میاره اونا رو میفرسته جلو تا با اُلدُرَم

و بُلدُرَم همسایه های معترض رو ساکت

 کنند. لابد می دونید الدرم بلدرم در زبان

ترکی  یعنی می کشم و پاره می کنم.


قلدر خان، ورشکسته به تقصیر

کلانتر شهر که میدونه قلدر خان تمام

سرمایه اش از جمله آبرو، شرف ، وجدان

 ، اخلاق  ، مشروعیت و مقبولیت خودش

 رو از دست داده و باید ورشکسته به

 تقصیر اعلامش کرد ، با وجود درخواست

  مردم ، هنوز هم حاضر نیست این

 این موضوع رو رسما اعلام کنه .

چرا نمی دونم ؟

 

پیغام قلدر های چین و ماچین

چند روز پیش یکی از دوستان قلدر خان که

از سفر چین و ماچین برگشته بود، پیغوم

محرمانه ای از قلدرهای آن حوالی برای

قلدرخان ما آورد.  حالا  قلدرخان بعد یک

عمر مردم آزاری ، داره می ره خونۀ تک

تک همسایه ها و با دادن کادوهای گران

قیمت از اونها حلال بودی میخواد.

معلوم نیست این بار میخواد چه کلکی 

سوارکنه.