اون قدیما پدر قلدر خان وقتی اومد ساکن این کوچه
بشه از تمام همسایه ها که همه با هم فامیل بودن و
غریبه رو راه نمی دادند به هزار دوز و کلک رضایت
گرفت تا خونۀ موروثی یک متوفی رو که بچه هاش
خارج بودن بخره. حالا که همسایه ها از دست پسرش
قلدر، عاصی شدن ، بیشترشون میخوان رضایت نامه
رو باطل کنن .
دیروز یکی از پسرای نسبتا چیز فهم قلدر رفته پیشش
و گفته خوبه از همسایه ها نظر خواهی کنیم ببینیم
چند نفر میخوان ما از این کوچه بریم .قلدر خان
عصبانی شده و گفته غلط میکنی از این حرفا میزنی.
کی میگه من باید نظر همسایه ها رو گوش کنم.
اصلا اینا شعور و صلاحیت نظر دادن رو ندارن
پسرش زیر لب گفته چطور زمان پدر بزرگ ، با وجود
این که بیشترشون بی سواد بودن، شعور داشتن نظر
بدن حالا که همه درس خونده وخیلیاشون
مدرک دانشگاهی دارند صلاحیت ندارن.!!!!!!!!!!