داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

تخم مرغ دزد

این : تو چطور اینقد راحت دروغ می گی ؟

اون :اولش یه خورده  برام سخت بود بعد

     یواش یواش عادت کردم .

این:اصلا چرا شروع کردی دروغ گفتن؟

اون: چون یه خلافای کوچکی می کردم

      می ترسیدم لو بره.

این :بس اهل خلاف هم بودی؟

اون : بگی نگی آره .

این: پس اول خلاف کردی بعد دروغ گفتی ؟

اون : بله

این : خب چرا شروع کردی به خلاف؟

اون : خیلی بیشتر از اونی که داشتم می خواستم