داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

ولم کن برو

 

:ولم کن برو ،مهرم حلال ،  جونم آزاد

:نه نمیشه ، مهرت که هیچ ، جونتم ؟؟؟

نه .باید تا زنده ای برام خدمت کنی  ،

عین یه برده .!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سرنوشت تلخ سراپایرا

 

در سرزمین افسانه ای سراپایرا ، برای اولین بار

اژدهای بی هماوردی  پیدا شد که همه چیز را

خورد و آتش زد . چه کردند مردمانش  ؟؟؟؟؟

مصاحبه با پرسی-دنت مو - گاوه

 

:نظرتان دربارۀ آزادی ؟

: بسیار ضروریست و گرنه ما نمی توانیم

هر کار دلمان بخواهد بکنیم .

:مخالف ؟

: ندارم ، چون یا مرده اند یا مجرمند و محبوس

یا فراری .

الهه شرم

 

در میان کف زدن های حضار  ، شهردار مَد سیتی

 از تندیس الهۀ  شرم پرده برداری کرد

مجسمه ، یک خانم برهنه و زیبا را هنرمندانه

نمایش می داد .

تهوع

 

این چندمین بیمار مبتلا به  تهوع بود

که به بیمارستان می آوردند . علت اصلی :

تکرار  ِ مشاهدۀ دروغ و فریب و زندگی به

 قیمت  ِ هر حقارت و ستمی ،