بالن هی بالاتر میرفت
آنقدر بالا که آدمها رو خیلی ریز می دید
یک دفعه طوفان .؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و سقوط
وسط یه مشت خس و خاشاک .
روباهه باز رفت پیش شیره و خره ،
دو سره بار کنه ،؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
فردا ، خره و شیره بهم چشمکی زدند ،
بله ، ورق برگشته بود.
:خیلی بو می دی ، دولت خانم ، اسپری بزن
: زدم
: چی ؟
: پروپاگاند
: بی اثر شده ، یه فکر دیگه بکن .
زندانی ، ستم های پوپولیسم و پولی پولیسم
را انگیزه حرکت های رفورمیستی خود دانست.
ولی دادگاه میلیتاریستی او را محکوم به حبس ابد
با اعمال شاقه کرد .
چطور شد از شر عقرب جرّاره به مار غاشیه پناه بردید:
:آخه نمی دونستیم اینقدر ظاهر فریب باشه
:حالا شناختید ؟
:بله ،ولی چه دیر . !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!