-
بوی گند
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 16:42
- تازگی ها چرا این قدر بوی گند میدی؟ - چی می گی من روزی دوبار دوش میگیرم. - نه این یه بوی مخصوصیه، بوی لاش مرده است . - منظورت چیه؟ - آها ، محل کار جدیدت کجاست؟ - تو حوزۀ ریاست کار می کنم. - پس درست حدس زدم .
-
پرچم
یکشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1403 00:43
دیگر حالم از آن نوار سرخ بهم می خورد. قطرات خون تقریبا تمام آن نوارهای سفید و سبز را که آن قدر به آن افتخار می کردیم پوشانده است در غیاب آن خورشید و شیر پر ابهت طلایی رنگ ، انگار خرچنگ سیاه وسط پارچه در این سال های طولانی جای جای این نوارها را جویده است و از آن پرچم زیبای کهن ، کهنۀ رنگ و رو رفته و سوراخ سوراخی بیشتر...
-
عمو جان
چهارشنبه 1 فروردینماه سال 1403 17:49
عمو جان چل ساله داری این ماشین قراضه رو به زور میرونی، دیگه بسه. منم دیگه نمی تونم تعمیرش کنم. خودتم که دیگه نه عقل و باری داری نه چشم و چار درستی .خیابونا را برا خودت قرق کردی. با این وجود هر روز هم می زنی این ور و اون ور یا یک آدم بی گناهی رو زیر می گیری. امسال گمون کنم به امید خدا بزنی چپش کنی و هم خودت راحت شی و...
-
فیلتر شکن بسیار قوی
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1402 14:37
پیام محرمانۀ ایران خانم به بر و بچه ها: اسم رمز این ها " فیلتر " است و شما به دنبال یک "فیلتر شکن" بسیار قوی باشید که به سادگی قطع نشود.
-
ناله و نفرین ایران خانم
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1402 16:07
ای سنگوارۀ وجدان در بستر مرگ کپیده ای و من بالای سرت مویه می کنم نه برای تو برای خودم برای خودمان که چه جان سختی و ما را آسوده نمی گذاری که شادی بسیار کنیم
-
در انتظار فریدون های نسل z
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1402 17:18
خدا از صبوری و ناکارآمدی ما به خشم آمده و از کهکشان راه شیری کوچ کرده است. آن که روی پله با تو سخن گفت ابلیس بود، که سال ها پیش بر سر شانه هایت بوسه زد. در کوه دماوند غاری یافته ایم و غل و زنجیرهایی آماده است . در انتظار فریدون های نسل زد ( z ) باش.
-
خلیفه "المستبد بخلق الله"
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1402 17:35
آن اواخر که خلیفه " المستبد بخلق الله " زمینه را برای خلافت پسرش " المنتظر بکفر الله" آماده می کرد. یک روز که آمد بار دیگر روی سریر همیشگی قدرت بنشیند و اعیان دربار را برای آخرین بار در این زمینه توجیه کند ملک الموت تخت را از زیر پایش کشید و او یک راست به قعر جهنم سقوط کرد. سپس زمین به شدت لرزید و...
-
پله
شنبه 21 بهمنماه سال 1402 17:45
ده بیست سال پیش یک روز خدا از آسمان آمد پایین و نشست روی پله و برای چند تا از ملائکه که همراهش بودند نیم ساعتی سخنرانی غَرٌائی کرد. الآن ایشان همیشه از اون روز تاریخی با افتخار و خوشحالی ی اد می کند .
-
داستانک کهکشانی
جمعه 6 بهمنماه سال 1402 18:37
خدای کهکشان راه شیری که کنترل اوضاع زمین از دستش در رفته بود به قصد مهاجرت به کهکشانی دیگر، با سرعت نور به جستجوی کائنات پرداخت ولی هیچ کهکشان بی خدایی را پیدا نکرد. به ناچار دوباره به کهکشان راه شیری برگشت اما دید یک خدایی روی پلۀ ورودی نشسته و او را راه نمی دهد سرگردان و سر خورده خودش را درون یک سیاهچالۀ عظیم در...
-
تخم مرغ دزد
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1402 15:16
این : تو چطور اینقد راحت دروغ می گی ؟ اون :اولش یه خورده برام سخت بود بعد یواش یواش عادت کردم . این:اصلا چرا شروع کردی دروغ گفتن؟ اون: چون یه خلافای کوچکی می کردم می ترسیدم لو بره. این :بس اهل خلاف هم بودی؟ اون : بگی نگی آره . این: پس اول خلاف کردی بعد دروغ گفتی ؟ اون : بله این : خب چرا شروع کردی به خلاف؟ اون : خیلی...
-
روزمره گی و روزمرگی
سهشنبه 27 تیرماه سال 1402 11:14
هر روز از زندگی ما دیگر روز مره گی نیست روزمرگی است
-
داستان تنهایی
شنبه 17 تیرماه سال 1402 23:05
تنهایی و دل خوش
-
قلدر خان و خون هایی که شسته
سهشنبه 6 تیرماه سال 1402 20:18
ایران خانم به قلدر خان پیام داده که درسته سرخی بسیاری از خون هایی که ریختی از دستات پاک نمیشه ولی ما حواسمون به مظلومیت خون هایی ریختی و از روی دستات پاک کردی هم هست.
-
دَبّۀ قلدر خان
دوشنبه 1 خردادماه سال 1402 13:43
قلدر خان یه دَبّۀ کهنۀ آلومینیومی داره که هر موقع اوضاش خیط میشه یه چیز تازه ای از توش درمیاره . برا همینم هرچند وقت که قلدر خان تو هچل میفته و مجبور میشه موضعش رو عوض کنه اهالی کوچه میگن باز دبه کرده.
-
عجله و اجل
دوشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1402 16:15
من: عجله کن، تلفات ما داره خیلی بالا میره او : عجله همیشه همین طوره خطرناکه من: پس چه کنیم؟ او: دِقّش می دیم تا زودتر اجلش برسه
-
پشت گرمی قلدر خان به پلدر خان
شنبه 16 اردیبهشتماه سال 1402 16:21
یه آقایی به اسم پُلدر خان تو خیابون بالایی ما مدتهاست بساط خیلی مفصلی راه انداخته و از همۀ اهالی اونجا نسق می گیره چند وقته اهالی کوچۀ ما فهمیدن این همه شیطنت و آزار و اذیتی که قلدر خان می کنه از اون یارو خط میگیره و پشت گرمیش به پُلدر خانه. تازگی ها که تو خیابونای اون طرفا دعوا شده پلدر خان کمتر میرسه هوای قلدر خان...
-
قلدر خان در اجلاس سران
جمعه 8 اردیبهشتماه سال 1402 12:56
در اجلاس مخفیانه سران شیاطین عالم ابتدا شیاطین سرخ و زرد از این که قلدر خان دروازه های شمالی و جنوبی شهر را به رویشان باز کرده است و شیطان سفید یا همان شیطان اکبر هم از این که چهل سال است اوضاع شهر را مطابق سیاست های او به هم ریخته است ، تشکر و حمایت کامل خود را از او اعلام کردند و نشان شیطان اعظم را تقدیمش نمودند.
-
نظر قلدر خان
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1402 21:59
اون قدیما پدر قلدر خان وقتی اومد ساکن این کوچه بشه از تمام همسایه ها که همه با هم فامیل بودن و غریبه رو راه نمی دادند به هزار دوز و کلک رضایت گرفت تا خونۀ موروثی یک متوفی رو که بچه هاش خارج بودن بخره. حالا که همسایه ها از دست پسرش قلدر، عاصی شدن ، بیشترشون میخوان رضایت نامه رو باطل کنن . دیروز یکی از پسرای نسبتا چیز...
-
ایران خانم و قلدر خان
دوشنبه 28 فروردینماه سال 1402 17:52
ایران خانم و قلدر خان نمی دونم قلدر خان باز پشتش به کی گرم شده بود که به در و همسایه اخطار داده بود که زناشون حق ندارن از خونه بیرون بیان . خودشو و الدر خان و بلدر خان از اول صب یکی یه چماق دست گرفتن و کوچه رو قرق کردن. اما......... اما وقتی ایران خانوم زن قلدر خان اومد توی کوچه و محکم خابوند بیخ گوش قلدر خان و زنا...
-
اُلدُر خان و بُلدُر خان برادران قلدر خان
سهشنبه 22 فروردینماه سال 1402 11:19
قلدر خان دو تا برادر ناتنی داره به اسم اُلدُر خان و بُلدُر خان که هر وقت و هرکجا کم میاره اونا رو میفرسته جلو تا با اُلدُرَم و بُلدُرَم همسایه های معترض رو ساکت کنند. لابد می دونید الدرم بلدرم در زبان ترکی یعنی می کشم و پاره می کنم.
-
قلدر خان، ورشکسته به تقصیر
جمعه 18 فروردینماه سال 1402 09:34
کلانتر شهر که میدونه قلدر خان تمام سرمایه اش از جمله آبرو، شرف ، وجدان ، اخلاق ، مشروعیت و مقبولیت خودش رو از دست داده و باید ورشکسته به تقصیر اعلامش کرد ، با وجود درخواست مردم ، هنوز هم حاضر نیست این این موضوع رو رسما اعلام کنه . چرا نمی دونم ؟
-
پیغام قلدر های چین و ماچین
شنبه 12 فروردینماه سال 1402 12:44
چند روز پیش یکی از دوستان قلدر خان که از سفر چین و ماچین برگشته بود، پیغوم محرمانه ای از قلدرهای آن حوالی برای قلدرخان ما آورد. حالا قلدرخان بعد یک عمر مردم آزاری ، داره می ره خونۀ تک تک همسایه ها و با دادن کادوهای گران قیمت از اونها حلال بودی میخواد. معلوم نیست این بار میخواد چه کلکی سوار کنه.
-
تاب بازی قلدر خان
دوشنبه 7 فروردینماه سال 1402 06:59
قلدر خان سر پیری هوس تاب بازی کرده یکی نیست بهش پیری ! تو دیگه تاب این بازی ها رو نداری. دیگه دورۀ این ملّق بازیا گذشته. ولی خودمونیم ، همشهریات امیدوارن این آخرین شاهکارت باشه. الا لعنة الله..............................
-
قلدر خان اینجا ، اون جا ، همه جا
پنجشنبه 3 فروردینماه سال 1402 13:35
قلدر خان که یه عمر کارش سرک کشیدن دزدکی تو خونۀ همسایه های دور و نزدیک بود. حالا که همه پیش کلانتر شهر شاکی شدن، احساس خطر کرده که میخوان از شهر بیرونش کنن ایلچی فرستاده دارالحکومه با یه توبه نامه شداد و غلاظ و شتیل درست و حسابی که دوسیه رو ندید بگیرن.
-
قلدر خان و نسل زد
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1401 22:56
نسل زد : آهای قلدر خان تو چرا از ما متنفری قلدر خان : برای اینکه سرتق و سرخود و حرف گوش نکن هستید و مزاحم آرامش ما می شوید نسل زد: یعنی چی؟ قلدر خان : یعنی خواسته های ما رو طابق النعل بالنعل اطاعت نمی کنید. نسل زد: دیگه چی؟ قلدر خان : یعنی اوامر ما رو بدون اما و اگر اجرا نمی کنید. نسل زد: دیگه فرمایشی ندارید قلدر خان...
-
خود تویی دشمن
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1401 23:27
دشمنی که ما را از آن می ترسانی خود تو هستی
-
نظریۀ جدید تکامل
جمعه 2 دیماه سال 1401 22:31
تحقیقات نشان می دهد در عرض چهل سال گذشته، در بعضی شهر های خاور میانه ،گونه ای از روباه های انسان نما تدریجا به گرگ با خصوصیات درندگی آن تغییر شکل یافته اند.
-
پایان ما
چهارشنبه 15 دیماه سال 1400 18:52
وقتی همه چیز وارونه است که آب سر بالا می رود گرگ ها گله را می پایند سگ ها از ترس گرگ میو میو می کنند گربه ها هم با وقاحت واق واق و روباه حاکم شهر شده است یقین بدان پایان ما فرا رسیده است
-
تسلیم ، هرگز!!!!
پنجشنبه 18 آذرماه سال 1400 20:44
کمترین کاری که داریم با این دشمن خونخوار می کنیم
-
نان یا آزادی
چهارشنبه 26 آبانماه سال 1400 00:26
این ها چرا برای آزادی مبارزه نمی کنند ؟ فعلا به مبارزه برای نان سرگرمشان کرده ایم