داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

ایران خانم و قلدر خان

ایران خانم و قلدر خان

نمی دونم قلدر خان باز پشتش به کی گرم شده

بود که به در و همسایه اخطار داده بود که زناشون

 حق ندارن از خونه بیرون بیان . خودشو و الدر

خان و بلدر خان از اول صب یکی یه چماق

 دست گرفتن و کوچه رو قرق کردن. اما.........

اما وقتی ایران خانوم زن قلدر خان اومد توی

 کوچه و محکم خابوند بیخ گوش قلدر خان

 و زنا همه ریختن بیرون ،  سه تاشون

 دمبشون رو گذاشتن رو کولشون و غیب

 شدن.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد