داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

تکلیف روشن

شب اول قبر  منتظر نکیر و منکر  بود

یهو دید رئیسش اومد و گفت  پاشو  با هم بریم

: کجا

:جهنم

: سوال و جواب ؟

روشنه  . 

نظرات 3 + ارسال نظر
وبساز دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 ب.ظ http://www.2websaz.co.cc

سلام چهار حرف داره عشق سه حرف داره گل دو حرف داره اما تو حرف نداری

جاده ی زندگی نباید صاف و مستقیم باشد و گرنه خوابمان می گیرد دست اندازها نعمتند
میدونی؟ اگه صخره و سنگ تو مسیر رودخونه نباشند صدای آب اصلا قشنگ نیست.......

راز موفقیت را نمیدانم اما راز شکست در راضی نگه داشتن همگان است

اگه غمگین بودی واحتیاج به درد دل داشتی خبرم کن.بهت قول نمیدم بخندونمت ولی این قول رومیدم که باهات گریه کنم

یک نفر . . .
یک جایی . . .
یک وقتی . . .
تموم رویاش . . .
لبخند تو بودی . . .
پس یک جایی . . .
یک وقتی . . .
با یک لبخند یادش کن

وبساز ابزار وب نویسان جوان
جدیدترین کذهای موزیک

خرمگس سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:30 ب.ظ http://harfedele75.blogsky.com

سلام داستان های واقعا کوتاه و جالبی داری ادم حوصله اش سر نمیره من از شگرد پیروزی و دروغ چرا؟ بیشتر از بقیه خوشم اومد منم یه دستی تو ادبیات و نوشتن دارم اگه تو هم نظدت رو بگی خوشحال می شم

سارا چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:37 ب.ظ http://mikhahamtanhabasham.blogsky.com/

جالب بود و خواندنی
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد