داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

بع بع


آقا گرگه ، آخرین تکۀ گوشت گوسفند

رو قورت داد  ، دهان خونیش رو با

دستای کثیفش پاک کرد ، پوست

 گوسفند قربانی رو روی دوش انداخت

و رفت پشت میکروفون :

-        گوسفندان عزیز ....................

-        بع بع بع بع بع بع

-        متشکرم ، خیلی متشکرم .


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد