داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

غاصب دجَال

 

اهل و عیال مسافرت بودن و

نگهبان ها مرخصی و حفاظ های

 الکترونیکی قصر همه روشن .

داشت استراحت می کرد

که  اطاق به شدت لرزید

و نوری همه جا رو روشن کرد

با وحشت گفت کیه ؟

:منتظرم نبودی غاصب دجّال ؟؟ !!!!

 

 
نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:57 ب.ظ http://purpirar.blogsky.com/

سلام
نوشته هات گاهی به ناکجا می رسند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد