پای پنجره های یک برج بلند عابران دور جنازۀ
متلاشی یک پسر جوان حلقه زده اند .
پنج دقیقۀ پیش در طبقۀ دوازدهم :
: عزیزم من عاشقت هستم می فهمی
: نه نمی فهمم ، پول مول چی داری
: هیچی
: پس برو بمیر