داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

ایران خانم در صحرای کربلا

 

ایران خانم بیرون یکی از خیمه ها نگران صحنۀ جنگ

 بود که ، تو لشکر دشمن چهرۀ آشنایی دید ...

بله فرمانده اونها خیلی شبیه کدخدای ده بود .

 از اون دور ها هم یه چیزی شبیه برج میلاد دیده

 می شد .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد