داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

روز ازل

پس از هزاران سال کشمکش بالاخره در مسابقه پایانی،

اهورا پشت اهریمن را به خاک رسانید. فرشتگان یکسره

فریاد می زدند تمومش کن تمومش کن . اهورا که

احساساتی شده بود  خنجر از غلاف کشید و برپهلوی

اهریمن زد .ناگهان  گویی جهان زیر و رو  شد طوفان ،

رعد و برق و زلزله همه چیز را ویران و زیرو رو می کرد.

اهورا به شدت خشمگین شده بود و بر سر طرفدارانش

فریاد می زد لعنت به شما چرا مرا تحریک کردید مگر

نمی دانستید جهان بر پایه ترکیب نور و ظلمت و خیر و

شر ساخته شده است .  دیگر همه جا کاملا تاریک شده

 بود و سکوتی وهم آور موج می زد،اهورا زیر لب می گفت :

 حالا  دوباره برگشتم به روز ازل .

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد