داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

بازنشستگی شیطان

شیطان به محضر خداوند رسید و تقاضای  بازنشستگی کرد :

: چی شده چرا می خوای اینقدر زود خود تو بازنشسته کنی

: قربان میدونید که حوزۀ عمل من بیشتر خاور میانه  است

 و در اینجا دیگه کاری ندارم انجام بدم .

: بیشتر توضیح بده

:چون در ایران شیطان هایی پیدا شده اند که دست منو از

 پشت می بندند .برای گول زدن عرب ها هم چند تا شاگرد

که تربیت کرده ام کافی هستند. زبان ترک ها را هم که نمی فهمم

یا آنها زبان مرا نمی فهمند و خلاصه نمی تونم روشون کار

کنم . کشور های غربی هم که همه زیر نظر شیطان بزرگ یعنی

امریکا هستند . پیر شده ام و تحمل گرمای آفریقا رو هم ندارم .

:خوب دوران بازنشستگیت رو میخوای کجا بگذرونی

:همون ایران خیلی خوبه . دوست و آشنا زیاد دارم حوصله ام

سر نمی ره .

:باشه ، تا چند روز دیگه حکم بازنشستگیت صادر می شه .

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد