فریدون : کجا بودی کاوه ؟ دیر کردی.
کاوه : رفته بودم به آرش بگم تیر اول رو پرتاب کنه.
فریدون : پرتاب کرد ؟
کاوه : بله ، یک تیر شعله ور به سمت کاخ ضحاک .
فریدون : پس بیا بریم کار این مار دوش ستمگر رو تمام کنیم
کاوه : بریم ، مردم هم منتظر حرکت ما هستند .