داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

درد بی درمان ایران خانم

رفته بودم عیادت ایران خانم . شنیده بودم

خیلی مریضه . وقتی دیدمش یه تیکه پوست

و استخون بود که توی یه رختخواب کثیف ولو

شده بود .  حالشو  که پرسیدم ، با صدایی

که انگار از ته چاه در میومد گفت ننه گرفتار

درد بی درمون شدم . پرستارش که مشکوک

 می زد گفت دچار یک سرطان نادر شده که

 هیچ درمونی نداره . وقتی خیلی کنجکاوی

 کردم  که این چه نوع سرطانیه ، خود ایران

خانم در گوشم گفت:

دکترای خارجی تشخیص دادن تنها راه نجات

من جدایی از  شوهرم مش قربونعلیه . !!!!!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
Wow شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 04:20 ب.ظ

عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد