ایران خانم : حاج آقا نکش ، نکش ، ول کن
پاره میشه ، این مختصر ایمونمون هم که
باقیه از دست میره .
حاج آقا : چی رو نکشم ، چی رو ول کنم ؟
ایران خانم : حاجی، این نخ ارتباط من با خدا
که چهل سال پیش محکم و به کلفتی یک
ریسمون ضخیم بود ، تو به نمایندگی از خدا
اونقدر کشیدیش که الآن به نازکی یه تار
مو شده . دیگه اگر هرکاری بکنی بذاری
پای خدا ، این تار مو هم پاره میشه و
خلاصه ما میشیم خَسِر الدنیا و الآخره .
تو که آخرت نداری، لا اقل دنیات رو خوب
آباد کردی .