تقدیم به دلبرم ، ایران خانم
ایران خانم : از جون من چی میخوای
دیو : دوستت دارم عاشقتم
ایران خانم :دوستم داری و این بلاها رو به
سرم آوردی.
دیو : آخه عاشقتم .
ایران خانم : عاشقمی و دار و ندارم رو
غارت کردی ؟ عاشقمی و به روم اسید
می پاشی؟ عاشقمی و پسرام و دخترامو
سر به نیست می کنی؟
دیو : دست خودم نیست ، طبیعتمه . ولی
به جان پدرم دوستت دارم
ایران خانم: باز به جان اون عفریت قسم
خوردی.
دیو : عفریت چیه، آقاست . ولی بازم میگم
عاشقتم.
ایران خانم : اگر راست میگی به خدا قسم
بخور
--- لرزه به تن دیو می افتد و زبانش بند
می آید ودر حالی که از خود بی خود شده ،
آهسته زیر لب می گوید : راستش من
ماموریت دارم تو را تدریجا نابود کنم .
ایران خانم : شنیدید ؟ یکی نیست منو از دست
این دیو انسان نمای خبیثِ جلاد نجات بده .