مجید : کجا بودی جواد خیلی وقته سر به ما
نمی زنی
جواد: گرفتارم والّا
مجید : خدا بد نده ، چه گرفتاری
جواد :نه. منظورم اینه که یه کار نون و آب دار ولی
سنگین گیرم اومده
مجید : خوب، به سلامتی ، کجا کار می کنی ؟
جواد : ( با کمی تردید و من و مون ) توی دربار
کار می کنم
مجید: توی دربار یا برای دربار ؟
جواد مگه فرقی هم میکنه؟
مجید : شایدم نه. ولی یه چیزی بگم بدت نمیاد.
جواد :نه بگو. من و تو این حرفارو نداریم
مجید: چه مدّتیه حموم نرفتی
جواد : امروز صبح دوش گرفتم .چطور مگه
مجید : راستش بوی خیلی بدی میدی
جواد: عجیبه
مجید : نه جواد جان عجیب نیست . این
بوی گند قدرتسراست که توش یا
براش کار می کنی و ازبوی توالت
همگانی هم زننده تره
( لحن جواد تغییر می کند و خشن و
آمرانه می گوید):حالا هرچی هست، فوری
پاشو ببریمت حموم که خوب مشت و
مالت بِدن تا معنی بوی گند قدرت رو
بفهمی.