داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

داستان های خیلی خیلی کوتاه

داستان در چند خط - سری جدید

چرا رنگ و روت پریده

یادته هرچی می گفتم این قدر فساد نکن

 بالاخره صبح میشه و باید جوابگو باشی

چی می گفتی .

میگفتی : شب دراز است و قلندر بیدار ،

کو تا صبح . و حالا حالا ها وقت دارم که

ادامه بدم . اصلا کی میگه صبحی در کاره

 و از ین حرفای صد تا یه غاز.

حالا که افتاب داره بالا میاد  ،چرا رنگ  و

روت پریده و به تته پته  افتادی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد