آدم : چرا جلوی چشم نامحرم ،لخت
توی باغ می چرخی ؟
فریادی در بلندگو :
حالا دیگه ما نامحرمیم ؟ بفرستش بیاد پیشمون .
کلاغی از حسادت کبکی را کور کرد